برای هم چتر باشیم
چتر عشقی برای همه ی عاشقان
اولين روز باراني را به خاطر داري؟ غافلگير شديم چتر نداشتيم خنديديم دويديم و به شالاپ و شلوپ هاي گل آلود عشق ورزيديم… دومين روز باراني چطور؟ پيش بينياش را کرده بودي چتر آورده بودي من غافلگير شدم سعي مي کردي من خيس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملاً خيس بود… سومين روز چطور؟ گفتي سرت درد ميکند حوصله نداشتي سرما بخوري چتر را کاملا بالاي سر خودت گرفتي و شانه راست من کاملا خيس شد… چند روز پيش را چطور؟ به خاطر داري؟ که با يک چتر اضافه آمده بودي؟ و مجبور بوديم براي اينکه پين هاي چتر توي چشم و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برويم… فردا ديگر براي قدم زدن نمي آيم تنها برو … من از طوفان نمي ترسم از اين آتشفشان هرگز هراسي در دل من نيست پناهي امن دارم من ز تنهايي نمي ترسم نگاهم يك كبوتر بچة تنهاست وليكن جنگلي را آشيان دارد دو دستم گرچه سرما خوردة پاييز ولي خورشيد را در آسمان دارد من از مردن نمي ترسم دلم زنده است با عشقت ز درياها نمي ترسم نجاتم مي دهد چشمت تو هم يك خانه ی محكم درون قلب من داري مبادا كوچ بنمايي، دل من را بلرزاني یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید.........
قالب وبلاگ | Coeur |