برای هم چتر باشیم

چتر عشقی برای همه ی عاشقان

  می خواهم و می خواستمت تا نفسم بود 

می سوختم از حسرت و عشقِ تو بَسَم بود
 
 عشق تو بَسَم بود که این شعله بیدار
 
روشنگرِ شبهای بلندِ قفسم بود
 
آن بختِ گُریزنده دمی آمد و بگذشت
 
غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود
 
دست من و آغوش تو ! هیهات ! که یک عمر
 
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
 
بالله که بجز یادِ تو ، گر هیچ کسم هست
 
حاشا که به جز عشق تو گر هیچ کسم بود
 

لب بسته و پر سوخته ، از کوی تو رفتم
 
رفتم ، بخدا ، گر هوسم بود بَسَم بود !
 
 
 

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:عشق,مطلب عاشقانه,مطلب جالب,عاشقانه,شعر عاشقانه,غمگین,ساعت 4:42 بعد از ظهر توسط نیلوفرآبی|

تنها گرگها نيستند كه لباس ميش مى پوشند گاهى پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن مى كنند عاشق كه شدى كوچ مى كنند...

**********

نمى دانم كه دانستى دليل گريه هايم را نمى دانم كه حس كردى حضورت در سكوتم را و مى دانم كه مى دانى ز عاشق بودنت مستم وجود ساده ات بوده كه من اينگونه دل بستم...

**********

 

ردپاهایت را در غروب هر روز دنبال میکنم.انگار دارند کمرنگ میشوند.

نمی دانم ...

چرا باران نمیگذارد دیدگانم خوب ببینند....

ولی هوا که صاف است...!!!.

 

نوشته شده در یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:شعر,دلتنگی,عاشقانه,غمگین,ساعت 11:46 قبل از ظهر توسط نیلوفرآبی|


قالب وبلاگ Coeur